حدیث ۱۵
۱۵- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو النَّصِیبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ التَّوْحِیدِ فَقَالَ وَاحِدٌ صَمَدٌ أَزَلِیٌّ صَمَدِیٌّ- لَا ظِلَّ لَهُ یُمْسِکُهُ وَ هُوَ یُمْسِکُ الْأَشْیَاءَ بِأَظِلَّتِهَا عَارِفٌ بِالْمَجْهُولِ مَعْرُوفٌ عِنْدَ کُلِّ جَاهِلٍ فَرْدَانِیٌّ لَا خَلْقُهُ فِیهِ وَ لَا هُوَ فِی خَلْقِهِ غَیْرُ مَحْسُوسٍ وَ لَا مَجْسُوسٍ وَ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ عَلَا فَقَرُبَ وَ دَنَا فَبَعُدَ وَ عُصِیَ فَغَفَرَ وَ أُطِیعَ فَشَکَرَ لَا تَحْوِیهِ أَرْضُهُ وَ لَا تُقِلُّهُ سَمَاوَاتُهُ وَ إِنَّهُ حَامِلُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِهِ دَیْمُومِیٌّ أَزَلِیٌّ لَا یَنْسَى وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَغْلَطُ وَ لَا یَلْعَبُ وَ لَا لِإِرَادَتِهِ فَصْلٌ وَ فَصْلُهُ جَزَاءٌ وَ أَمْرُهُ وَاقِعٌ- لَمْ یَلِدْ فَیُورَثَ وَ لَمْ یُولَدْ فَیُشَارَکَ- وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ .
ترجمه :
حدیث کرد ما را علی بن احمد بن محمد بن عمران دقاق «رضی اللَّه عنه» گفت که حدیث کرد ما را محمد بن ابی عبد الله کوفی گفت که حدیث کرد ما را محمد بن اسماعیل برمکی گفت که حدیث کرد ما را علی بن عباس گفت که حدیث کرد ما را حسن بن محبوب از حماد بن عمرو نصیبی که گفت حضرت جعفر بن محمد (ع) را از توحید خدا سؤال کردم فرمود :
یکیست که پناه نیازمندان است و ازلی که همیشه بوده و صمدی و بی نیازی که او را سایه و روحی نیست که او را نگاه دارد و آن جناب چیزها را به سایه ها و روحهای آنها نگاه میدارد ، عارف است به مجهول و معروف است در نزد هر جاهل و منسوب است بسوی انفراد و تنهائی نه خلق او در اویند و نه او در خلق خود است و به حس در نیاید و جسته نشود و دیدها او را در نیابد ، بلند شد و نزدیک گردید و نزدیک شد و دور گردید و نافرمانی شد و آمرزید و فرمان برداری شد و شکرگزاری کرد به عطای جزای آن و زمینش گرداگرد او را فرا نگیرد و آسمان هایش او را بر ندارد و بدرستی که او بردارنده چیزها است به توانائی خویش منسوب است بسوی دوام و همیشگی بودن ، نه فراموشی دارد و نه لهو و بیهوده کاری و نه اشتباه میکند و نه بازی و نه اراده او را فصل و جدائیست بلکه مرادش بلافاصله موجود میشود و فصل و حکومتش جزاء و امر و فرمانش واقع است کسی را نزاد تا ارث دهد یا میراث برده شود و کسی او را نزاد تا شرکت کند یا شریک بهم رساند و هیچ کس از برای او همتا نبوده و نخواهد بود.
حدیث ۱۶
۱۶- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ الْخَزَّازِ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اللَّهُ غَایَةُ مَنْ غَیَّاهُ وَ الْمُغَیَّا غَیْرُ الْغَایَةِ تَوَحَّدَ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ وَصَفَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ مَحْدُودِیَّةٍ فَالذَّاکِرُ اللَّهَ غَیْرُ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَیْرُ أَسْمَائِهِ وَ کُلُّ شَیْءٍ وَقَعَ عَلَیْهِ اسْمُ شَیْءٍ سِوَاهُ فَهُوَ مَخْلُوقٌ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِهِ الْعِزَّةَ لِلَّهِ الْعَظَمَةُ لِلَّهِ وَ قَالَ وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ قَالَ قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَالْأَسْمَاءُ مُضَافَةٌ إِلَیْهِ وَ هُوَ التَّوْحِیدُ الْخَالِصُ .
ترجمه :
و به همین اسناد از علی بن عباس مرویست که گفت حدیث کرد ما را یزید بن عبد اللَّه از حسن بن سعید خزاز از بعضی از رجال خویش از امام جعفر صادق (ع) که فرمود :
لفظ الله که فارسی آن خدا است و نامی از نام های او غایت و پایان کسی است که آن را مغیی و صاحب غایت گردانیده و آنکه غایت قرار دهنده است یعنی ذات مقدس غیر غایت است ( توضیحات : مراد آنست که اسم غیر مسمی است و احتمال دارد که لفظ حدیث منظور باشد به این معنی که معنی غایت نیست به همان معنی که مذکور شد و در اکثر نسخ کافی نیز معنی است و اولش چنین است که اللَّه غایتی از غایات است و لیکن آنچه در کتاب است اظهر می نماید ) بربوبیت و پروردگاری یگانگی نمود. و خود را بغیر محدودیت و اندازه نداری وصف فرمود پس آنکه خدا را یاد میکند غیر خدا است و خدا غیر نام های خود است و هر چیزی که نام چیز بر آن واقع شود غیر از خدا مخلوق و آفریده است آیا بسوی گفتارش نمی نگری که العزة لله یعنی غلبه و ارجمندی مخصوص خدا است و العظمة لله یعنی بزرگی همین از برای خدا است و فرمود که وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها یعنی از برای خدا است نامهای نیکو یا نیکوتر پس بخوانید او را به آنها و فرمود که قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی یعنی بگو بخوانید خدا را اللَّه یا بخوانید او را رحمان ( توضیحات : یعنی میخواهید ذات مقدس را اللَّه بنامید و میخواهید رحمان نام کنید چه به هر یک از این دو نام که او را بخوانید و او را به آن مسمی گردانید روا باشد زیر که او را نامهای نیکو یا نیکوتر است و معنی همه یک چیز است و آن ذات مقدس است ) و نام ها مضاف و منسوبند بسوی او و آن توحید خالص است که شائبه کثرت در آن نیست .
حدیث ۱۷
۱۷- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ أَبُو الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْحَکَمِ بْنِ ظُهَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَرِیرٍ الْعَبْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یُحَسُّ وَ لَا یُجَسُّ وَ لَا یُمَسُّ- لَا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ الْخَمْسِ وَ لَا یَقَعُ عَلَیْهِ الْوَهْمُ وَ لَا تَصِفُهُ الْأَلْسُنُ فَکُلُّ شَیْءٍ حَسَّتْهُ الْحَوَاسُّ أَوْ جَسَّتْهُ الْجَوَاسُّ أَوْ لَمَسَتْهُ الْأَیْدِی فَهُوَ مَخْلُوقٌ وَ اللَّهُ هُوَ الْعَلِیُّ حَیْثُ مَا یُبْتَغَى یُوجَدُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَانَ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ کَانَ لَمْ یُوجَدْ لِوَصْفِهِ کَانَ بَلْ کَانَ أَوَّلًا کَائِناً لَمْ یُکَوِّنْهُ مُکَوِّنٌ جَلَّ ثَنَاؤُهُ بَلْ کَوَّنَ الْأَشْیَاءَ قَبْلَ کَوْنِهَا فَکَانَتْ کَمَا کَوَّنَهَا عَلِمَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ کَانَ إِذْ لَمْ یَکُنْ شَیْءٌ وَ لَمْ یَنْطِقْ فِیهِ نَاطِقٌ فَکَانَ إِذْ لَا کَانَ .
ترجمه :
حدیث کرده ما را علی بن احمد بن محمد بن عمران دقاق «رضی» گفت که حدیث کرد ما را أبو الحسن محمد بن ابی عبد اللَّه کوفی گفت که حدیث کرد مرا موسی بن عمران از حسین بن یزید از ابراهیم بن حکیم بن ظهیر از عبد الله بن جریر عبدی از حضرت جعفر بن محمد (ع) که می فرمود :
حمد از برای خدائیست که به حس در نمی آید و جسته نمیشود و او را مس نمیتوان نمود و بحواس پنجگانه او را در نتوان یافت و خیال بر او واقع نشود و زبانها او را وصف نتوانند کرد پس هر چیزی که حاسه ها آن را بیابند یا حواس و جویندگان آن را بجویند یا دست ها آن را لمس نمایند مخلوق و آفریده است و خدا است که بلند و برتر است از حد وهم و در هر جا و هر زمان که جسته شود یافت شود و حمد از برای خدائیست که بود پیش از آنکه بودی که دلالت بر تجدد و حدوث میکند باشد و برای وصفش بودی که متصف به کیفیتی باشد یافت نمی شود بلکه اولی بود باشنده که صاحب هستی بود و هیچ هستی دهنده آن جناب جل ثناوه را هستی نداده بود بلکه چیزها را هستی داد پیش از بودن آنها و موجود شدند چنان که آنها را هستی داد و آنچه بوده و آنچه خواهد بود همه را دانست و بود در هنگامی که چیزی نبود و گویائی به آن نطق نمی نمود پس بود در هنگامی که بودی نبود.