5- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ إِبْلِیسَ قَالَ لِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ ع أَ یَقْدِرُ رَبُّکَ عَلَی أَنْ یُدْخِلَ الْأَرْضَ بَیْضَهً لَا یُصَغِّرُ الْأَرْضَ وَ لَا یُکَبِّرُ الْبَیْضَهَ فَقَالَ عِیسَی ع وَیْلَکَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُوصَفُ بِعَجْزٍ وَ مَنْ أَقْدَرُ مِمَّنْ یُلَطِّفُ الْأَرْضَ وَ یُعَظِّمُ الْبَیْضَهَ.
حدیث کرد ما را احمد بن محمد بن یحیی عطار گفت که حدیث کرد مرا سعد بن عبد اللَّه از احمد بن ابی عبد اللَّه از یعقوب بن یزید از محمد بن ابی عمیر از آنکه او را ذکر کرده از حضرت صادق (ع) که فرمود شیطان به عیسی بن مریم (ع) گفت که آیا پروردگارت بر این قدرت دارد که زمین را در تخم مرغی داخل گرداند که زمین کوچک نشود و تخم مرغ بزرگ نشود عیسی (ع) به او فرمود که وای بر تو بدرستی که خدا به ناتوانی و درماندگی وصف نمیشود و کی تواناتر است از کسی که زمین را لطیف و نرم و نازک و تخم را عظیم گرداند.
6- حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُوصَفُ قَالَ وَ قَالَ زُرَارَةُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُوصَفُ وَ کَیْفَ یُوصَفُ وَ قَدْ قَالَ فِی کِتَابِهِ- وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ فَلَا یُوصَفُ بِقُدْرَةٍ إِلَّا کَانَ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِکَ
پدرم رحمه اللَّه گفت که حدیث کرد ما را سعد بن عبد اللَّه گفت که حدیث کرد ما را یعقوب بن یزید از حماد بن عیسی از ربعی بن عبد اللَّه از فضیل بن یسار که گفت شنیدم از حضرت صادق (ع) که میفرمود خدای عز و جل را وصف نمیتوان نمود و گفت که زراره گفت که حضرت باقر (ع) فرمود که خدای عز و علا را وصف نمیتوان نمود و چگونه او را وصف توان نمود و حال آنکه در کتاب خویش فرموده که وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ یعنی و اندازه نکردند خدا را حق اندازه او که او را تعظیم نکردند چنان که سزای تعظیم او است و او را نشناختند چنان که حق شناخت او باشد حضرت فرمود پس وصف نمیشود باندازه ای مگر آنکه از آن بزرگتر باشد
7- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ قَالَ أَبِی ع إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ ابْنَ الْحَنَفِیَّةِ کَانَ رَجُلًا رَابِطَ الْجَأْشِ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ وَ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ فَاسْتَقْبَلَهُ الْحَجَّاجُ فَقَالَ قَدْ هَمَمْتُ أَنْ أَضْرِبَ الَّذِی فِیهِ عَیْنَاکَ قَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ کَلَّا إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ اسْمُهُ فِی خَلْقِهِ کُلَّ یَوْمٍ ثَلَاثَمِائَةِ لَحْظَةٍ أَوْ لَمْحَةٍ فَلَعَلَّ إِحْدَاهُنَّ تَکُفُّکَ عَنِّی
حدیث کرد ما را محمد بن حسن بن احمد بن ولید «ره» گفت که حدیث کرد ما را محمد بن حسن صفار از محمد بن حسین بن ابی الخطاب از جعفر بن بشیر از حسین بن ابی حمزه که گفت شنیدم از حضرت صادق (ع) که میفرمود پدرم (ع) فرمود که محمد بن حنفیه مرد شجاع دلیری بود که از چیزی نمیترسید و بدستش اشاره فرمود و در خانه خدا طواف مینمود حجاج او را استقبال کرد و رو بسوی او آورد و گفت که قصد کرده ام که آنچه را که چشمهایت در آنست بزنم یعنی گردنت را بزنم و سرت را بردارم محمد به آن ملعون گفت که نچنانست بدرستی که خدای تبارک و تعالی اسمه را در هر روز در خلقش سیصد لحظه یا لمحه است و شاید که یکی از آنها تو را از من باز دارد و لحظه بفتح لام یک بار نگه کردنست بگوشه چشم و لمحه بر وزن لحظه درخشیدن برق است و یک بار اندک دیدن چیزی را و هر دو کنایه است از التفات.
8- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا تُقَدَّرُ قُدْرَتُهُ وَ لَا یَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَى صِفَتِهِ وَ لَا یَبْلُغُونَ کُنْهَ عِلْمِهِ وَ لَا مَبْلَغَ عَظَمَتِهِ وَ لَیْسَ شَیْءٌ غَیْرَهُ هُوَ نُورٌ لَیْسَ فِیهِ ظُلْمَةٌ وَ صِدْقٌ لَیْسَ فِیهِ کَذِبٌ وَ عَدْلٌ لَیْسَ فِیهِ جَوْرٌ وَ حَقٌّ لَیْسَ فِیهِ بَاطِلٌ کَذَلِکَ لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزَالُ أَبَدَ الآْبِدِینَ وَ کَذَلِکَ کَانَ إِذْ لَمْ یَکُنْ أَرْضٌ وَ لَا سَمَاءٌ وَ لَا لَیْلٌ وَ لَا نَهَارٌ وَ لَا شَمْسٌ وَ لَا قَمَرٌ وَ لَا نُجُومٌ وَ لَا سَحَابٌ وَ لَا مَطَرٌ وَ لَا رِیَاحٌ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَحَبَّ أَنْ یَخْلُقَ خَلْقاً یُعَظِّمُونَ عَظَمَتَهُ وَ یُکَبِّرُونَ کِبْرِیَاءَهُ وَ یُجِلُّونَ جَلَالَهُ فَقَالَ کُونَا ظِلَّیْنِ فَکَانَا کَمَا قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى
قال مصنف هذا الکتاب معنى قوله هو نور أی هو منیر و هاد و معنى قوله کونا ظلین الروح المقدس و الملک المقرب و المراد به أن الله کان و لا شیء معه فأراد أن یخلق أنبیاءه و حججه و شهداءه فخلق قبلهم الروح المقدس و هو الذی یؤید الله عز و جل به أنبیاءه و حججه و شهداءه ص و هو الذی یحرسهم به من کید الشیطان و وسواسه و یسددهم و یوفقهم و یمدهم بالخواطر الصادقة ثم خلق الروح الأمین الذی نزل على أنبیائه بالوحی منه عز و جل و قال لهما کونا ظلین ظلیلین لأنبیائی و رسلی و حججی و شهدائی فکانا کما قال الله عز و جل ظلین ظلیلین لأنبیائه و رسله و حججه و شهدائه یعینهم بهما و ینصرهم على أیدیهما و یحرسهم بهما و على هذا المعنى قیل للسلطان العادل إنه ظل الله فی أرضه لعباده یأوی إلیه المظلوم و یأمن به الخائف الوجل و یأمن به السبل و ینتصف به الضعیف من القوی و هذا هو سلطان الله و حجته التی لا تخلو الأرض منه إلى أن تقوم الساعة
ترجمه تقریبی :
مفضل بن عمر جعفى، از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که آن حضرت فرمودند: قدرت خداوند، محدود نیست و بندگان نمىتوانند او را وصف کنند و به عمق (درون) علم الهى برسند، و به بزرگى او دست پیدا کنند و غیر از او چیزى چنین نیست، (چیز ماندگار؛ و نورى است که در آن تاریکى راه ندارد و حقیقتى است که در آن دروغ نیست؛ هر وعدهاى از او صادر مىشود، محقق خواهد شد) انصافى است که ظلم ندارد و حقى است که باطل در آن نیست. این گونه نابود نمىشود و تا همیشه نابود نخواهد شد. او، آن زمانى که نه زمین، نه آسمان، نه شب، نه روز، نه خورشید، نه ماه، نه ستاره، نه ابر، نه باران و نه باد بود، همین گونه بود. سپس خداوند متعال اراده کرد که آفریدهاى بیافریند که او را، بزرگ بشمارد و جلال او را گرامى بدارد و بزرگى او را آشکار سازد. پس فرمود: دو سایه باشید و همان طور که خداوند فرموده بود، دو سایه شدند.
مترجم گوید که مؤلف بعد از ذکر این حدیث گفته که مصنف این کتاب میگوید که معنی قول آن حضرت که آن جناب نور است یعنی نور بخش و رهنما است و معنی قول آن حضرت که دو سایه باشید روح مقدس و بنا بر بعضی از نسخ توحید روح القدس و فرشته مقرب است و مراد از آن اینست که خدا بود و هیچ چیز با او نبود پس خواست که پیغمبران و حجتهای خویش صلوات اللَّه علیهم و شاهدهای خود را بیافریند و پیش از ایشان روح مقدس را آفرید و روح مقدس همانست که خدای عز و جل بواسطه او پیغمبران و شاهدان و حجتهای خود را صلوات اللَّه علیهم تأیید و تقویت میکند و او همانست که ایشان را از مکر شیطان و وسوسه های او حراست و پاسبانی میکند و ایشان را راست و درست می- سازد و توفیق میدهد و باندیشه های راست که در دل سر زند امداد و کمک مینماید بعد از آن روح الامین را آفرید که بر پیغمبران خدا با وحی از آن جناب عز و جل فرود آمد و خدا بایشان فرمود که دو سایه باشید سایه دار از برای پیغمبران و رسولان و حجتها و شاهدان من پس دو سایه بودند سایه دار از برای پیغمبران و رسولان و حجتها و شاهدان آن جناب چنان که خدای عز و جل فرموده بود و ایشان را باین دو سایه اعانت مینمود و بر دستهای این دو فرشته ایشان را نصرت میداد و باین دو خلق ایشان را حراست میفرمود و بنا بر این معنی پادشاه عادل را ظل اللَّه گفته اند که سایه خداست در زمینش از برای بندگانش که مظلوم بسوی او جا میگیرد و ترسان لرزان باو ایمن میگردد و راه باو امنیت بهم میرساند و ضعیف بیاری او از قوی داد خود را می ستاند و این پادشاه عادل که ظل اللَّه باشد همان پادشاه و سلطان خدا و حجت او است که زمین از او خالی نباشد تا آنکه قیامت برپا شود.