حدیث ۴
۴- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ کُلِّهِمْ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَعْضِ خُطَبِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی کَانَ فِی أَوَّلِیَّتِهِ وَحْدَانِیّاً وَ فِی أَزَلِیَّتِهِ مُتَعَظِّماً بِالْإِلَهِیَّةِ مُتَکَبِّراً بِکِبْرِیَائِهِ وَ جَبَرُوتِهِ [1] ابْتَدَأَ مَا ابْتَدَعَ وَ أَنْشَأَ مَا خَلَقَ عَلَی غَیْرِ مِثَالٍ کَانَ سَبَقَ بِشَیْ ءٍ مِمَّا خَلَقَ رَبُّنَا الْقَدِیمُ بِلُطْفِ رُبُوبِیَّتِهِ وَ بِعِلْمِ خُبْرِهِ فَتَقَ [2]
وَ بِإِحْکَامِ قُدْرَتِهِ خَلَقَ جَمِیعَ مَا خَلَقَ وَ بِنُورِ الْإِصْبَاحِ فَلَقَ فَلَا مُبَدِّلَ لِخَلْقِهِ وَ لَا مُغَیِّرَ لِصُنْعِهِ وَ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ لَا رَادَّ لِأَمْرِهِ وَ لَا مُسْتَرَاحَ عَنْ دَعْوَتِهِ [3] وَ لَا زَوَالَ لِمُلْکِهِ وَ لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ وَ هُوَ الْکَیْنُونُ أَوَّلًا [4] وَ الدَّیْمُومُ أَبَداً الْمُحْتَجِبُ بِنُورِهِ دُونَ خَلْقِهِ فِی الْأُفُقِ الطَّامِحِ وَ الْعِزِّ الشَّامِخِ وَ الْمُلْکِ الْبَاذِخِ فَوْقَ کُلِّ شَیْ ءٍ عَلَا وَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ دَنَا فَتَجَلَّی لِخَلْقِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ یُرَی وَ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَی فَأَحَبَّ الِاخْتِصَاصَ بِالتَّوْحِیدِ إِذِ احْتَجَبَ بِنُورِهِ وَ سَمَا فِی عُلُوِّهِ وَ اسْتَتَرَ عَنْ خَلْقِهِ وَ بَعَثَ إِلَیْهِمُ الرُّسُلَ لِتَکُونَ لَهُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَی خَلْقِهِ وَ یَکُونَ رُسُلُهُ إِلَیْهِمْ شُهَدَاءَ عَلَیْهِمْ وَ ابْتَعَثَ فِیهِمُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ- لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ لِیَعْقِلَ الْعِبَادُ عَنْ رَبِّهِمْ مَا جَهِلُوهُ فَیَعْرِفُوهُ بِرُبُوبِیَّتِهِ بَعْدَ مَا أَنْکَرُوا وَ یُوَحِّدُوهُ بِالْإِلَهِیَّةِ بَعْدَ مَا عَضَدُوا [5] .
ترجمه:
حدیث کرد ما را محمد بن حسن بن احمد بن ولید (رضی) گفت که حدیث کردند ما را محمد بن حسن صفار و سعد بن عبد اللَّه هر دو از احمد بن محمد بن عیسی و هیثم بن ابی مسروق نهدی و محمد بن حسین بن ابی الخطاب همه ایشان از حسن بن محبوب از عمرو بن ابی المقدام از اسحق بن غالب از حضرت امام جعفر صادق از پدرش علیهما السلم که فرمود رسول خدا (ص) در بعضی از خطبههای خویش فرمود که
سپاس و ستایش خدائی را سزا است که در اولویت خود تنها بوده و در ازلیتش بالهیت و خدائی بزرگی را بر خود بسته و بکبریاء و جبروتش تکبر و بزرگواری می نمود ابتدا کرد آنچه را اختراع فرمود و ایجاد کرد آنچه را آفرید به اینکه آنها را از سر نو بدید آورد بدون مثال و مانندی مانند آنکه چنان باشد که پیشی گرفته شده باشد به چیزی از آنچه آفرید پروردگار ما که قدیم است بلطف ربوبیت و پروردگاری خویش و بعلم آگاهی و اطلاع خود شکافت و گشود و باستواری قدرت و توانائی که دارد آفرید همه آنچه را آفرید و تاریکی شب را بنور عمود صبح شکاف یعنی تاریکی شب را برد و روشنائی روز را آورد پس هیچ تبدیل و تغییر دهنده نیست که خلق او را تغییر دهد یعنی دینی که حق تعالی از برای بندگانش آفریده و این نهی است در صورت نفی یعنی تبدیل مدهید دین خود را که از برای شما مخلوق گردانید یا سزاوار نیست که آن را تبدیل دهید و یا هیچ کس نیست که آن را تبدیل دهد و محو و نابود گرداند و همچنین فقرات بعد از این که میفرماید و تغییر دهنده نیست که صنع او را تغییر دهد و پس اندازه نیست که حکم او را بعقب اندازد و ردکننده نیست که امر و فرمان او را رد کند و جای راحت و آسایشی از دعوت او نیست و ملک او را زوال و نیستی نباشد و مدتش را انقطاعی نه و او است که خود هستی است در اول و دائمی است که همیشه خواهد بود آنکه بنور خویش در پرده رفته در نزد آفریدگانش در افق مرتفع و عزت بلند و پادشاهی سر بلند و در بالای هر چیزی برآمد و از هر چیزی نزدیک شد و به این سبب از برای خلقش ظاهر و آشکار شد بی آنکه چنان باشد که دیده شود و آن جناب در نظرگاه بلندتر است پس اختصاص بتوحید را دوست داشت چون بنور خویش در پرده رفت و در بلندی که دارد بلند شد و از خلقش پنهان شد و رسولان را بسوی ایشان فرستاد تا آنکه او را حجت رسا باشد بر خلقش و رسولانش بسوی ایشان گواهانی باشند بر ایشان و در میان ایشان پیغمبران را بر انگیخت در حالتی که مژده دهندگان و ترسانندگان بودند لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ یعنی تا هلاک و نابود شود هر که هلاک شد از روی حجتی ظاهر و زنده شود هر که زنده شد از روی بینه و گواه آشکار و از برای آنکه بندگان بدانند از پروردگار خویش و تعقل نمایند آنچه را که جاهل بودند و آن را ندانسته بودند پس او را به پروردگاری که دارد بشناسند و بعد از آنکه انکار کرده بودند و او را بخدائی یگانه گردانند بعد از آنکه ستیزه کرده و از راه بیرون رفته بودند.
----------
[1]: أی و کان فی ازلیته متعظما بالالهیة، متکبرا بکبریائه و جبروته، و لا یبعد عطف فی أزلیته علی فی أولیته و کون متعظما خبرا بعد خبر و کذا متکبرا.
[2]: فی نسخة (ب) و (و) «و بعلم جبره فتق» بالجیم أی بعلمه الجبروتی الفعلی المتقدم علی فتق الأمور و تقدیرها.
[3]: مصدر میمی أو اسم مکان و زمان، و فی نسخة (ب) و (ج) «و لا مستزاح من دعوته» بالزای المعجمة و الاستزاحة استفعال من الرواح بمعنی الذهاب.
[4]: فی نسخة (ن) «و هو الکینون أزلا».
[5]: هو ثلاثی من العضد بمعنی القطع، أو مزید من التعضید بمعنی الذهاب یمینا و شمالا، و فی البحار فی باب جوامع التوحید و فی نسخة (ج) و (ن) و حاشیة نسخة (و) و (ب) «بعد ما عندوا».